عکس در اتاقی ساده با لباس ساده با مشتی کتاب نامرتب ظاهرا هنوز برای برخی نوستالژی ایجاد میکند.
حدود هزار نفر از «طرح» رفراندوم و مجلس مؤسسان حمایت کردهاند.
🔸 توجه: «طرح» در اینجا دو معنای همزمان دارد—و این دوگانگی، تعیینکننده است.
نخست، معنای رایجترش: «مطرحشدن» یا «پیشنهادهشدن».
دوم، معنای دقیقترش: «برنامهای دارای طراح، مجری، جدول زمانی، مسیر اجرا و ایبسا ابزار سنجش».
اگر این حمایت، از «برنامه» است، آنگاه باید پرسید: طراح کیست؟ برنامه دقیقاً چیست؟ مجری آن چهکسیست؟ نهاد یا سازوکاری پشت آن وجود دارد؟ یا ما با نوعی فریب اجتماعی روبروییم؟
و اگر این حمایت، از «پیشنهاد» به معنای عام آن است—خب، چنین پیشنهادی نه فقط در پنجاه سال گذشته، که دستکم از عصر مشروطه تا امروز، بارها طرح شده است. چه چیزی این «پیشنهاد» را حالا ویژه (یا آنطور که برخی دوستان ابلهانه توصیف کردهاند، تاریخی و مسئولانه) کرده؟ چرا حالا؟ چرا باید به آن توجه کرد؟ آیا ما صرفاً نیمقرن دیر کردهایم، یا مسئله چیز دیگریست؟
🔸 یک احتمال (در کنار دهها احتمال دیگر) میتواند این باشد (کلاه خودتان قاضی):
کسانی (برجستگانی)—از فرط نومیدی، یا از سرِ عادت تاریخی—هر چه فکر میکنند، هیچ چارهای جز دخیل بستن به اجزای طردشده یا تضعیفشدهی همین سیستم نمیبینند، برای آنکه خودِ سیستم را تغییر دهند. آنها این اقدام قهقرایانه را با استدلال «واقعیت» که همان «پراگماتیسم سیاسی» یا از زاویه دیگر «اپورتونیسم سیاسی» هم میتواند نامگذاری شود، توجیه میکنند. این گروه، نه آن ظرفیت را داشته و دارند (و نه شاید خواست را) که در فضای نسبتاً باز اروپا یا آمریکای کمتر استبدادی، نیرویی سازمانیافته و سیاسی (مثلاً حزب یا جبههای دموکراتیک) بنا کنند. همیشه باید در سایه (ظل) فردی بایستند. همیشه باید در پس «قهرمانی خیالی» گردهمآیند.
صدای جمعیشان تنها هنگامی شنیده میشود که در نقش سیاههلشکر، پُست قهرمان معمولا خیالی درآمده باشند—آنهم به امید آنکه: «این نیز بگذرد». چه اصطلاح خوبی ما در شیراز داریم: «بالاداری».
این نخبگان—یا بهتر بگویم، «برجستگان» (زیرا بسیاری از اینان، نخبگی برایشان رُخ داده است تا آنکه نخبه بوده باشند—این صغارت را جمعی کردهاند.
به واژه دیگر، آنان جز ساختار هرمی، سلسلهمراتبی، و قائم بر یک رأس نمیفهمند. نه اینکه نخواهند؛ ظاهراً چنین نیاموختهاند و نمیتوانند.
تا اینجا، آنچه میبینیم، بیشتر به «سندرم استکهلم» میماند تا به راهکاری رهاییبخش یا جنبشی عقلانی و واقعبینانه برای اتحاد و همصدایی.
🔹 پینوشت ضروری:
فرق «استقبال» و «حمایت» را دستکم نگیرید.
استقبال را به معنی خوشآمد گفتن و تشویق میگویم.
حمایت (پشتیبانی) اما یعنی پشت کاری یا کسی درآمدن و ایستادن، و مسئولیت سیاسی یا اخلاقیاش را پذیرفتن1.
پرسش از کسانی که پشتیبانی میکنند بسیار است. اما من دست کم تا امروز صدایی نبودهام که آنها بشنوندش.
و البته در بستر فرهنگی غالب ایران، «نپذیرفتن».